سرخط خبرها

روشنگری در باغ‌های حسین‌آباد

  • کد خبر: ۹۸۳۴۷
  • ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۰:۱۱
روشنگری در باغ‌های حسین‌آباد
جوانان انقلابی دیروز محله کوی سلمان پس از ۴۳ سال از مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی می‌گویند.

سید محمد عطائی|شهرآرانیوز؛ بهمن ۱۳۵۷ پر از اتفاقات مختلف و فراز و فرود‌های سیاسی و اجتماعی در کشور بود. مردم محله‌های مختلف مشهد هم در همین روز‌های در جوش و خروش بودند و هر کدام می‌خواستند دین خود را به امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی ادا کنند. برای همین بود که کوچه‌ها پر از دیوارنویسی، اعلامیه‌ها و تصاویر امام خمینی (ره) بود.

در این میان بعضی محلات نقش پررنگ‌تری در این رویداد سرنوشت‌ساز تاریخی دارند. محله کوی سلمان و مسجد امام حسن مجتبی (ع) در منطقه ۵ یکی از آن پایگاه‌هایی بود که در بحبوحه انقلاب اسلامی، پایگاه جوانان و نوجوانان مبارز بود. تعدادی از آن جوانان را پس از ۴۳ سال دور هم جمع کردیم و خاطراتشان را ورق زدیم. خاطراتی پر از غرور و شادی و رشادت که با این مسجد و محله پیوند خورده است. خاطراتی درباره حمله به منزل پاسبانی شاه‌دوست، مستقرشدن در بیت آیت‌ا... شیرازی یا نشستن روی لوله تانک در روز ۱۰ دی ۱۳۵۷.

مرور خاطرات دسته‌جمعی مسجدی‌ها

قرارمان مسجد امام حسن (ع) در نبش خیابان امت ۲۵ و در حاشیه خیابان شهید علیمردانی است. شهید علیمردانی، بچه‌محل و هم‌دوره‌ای سوژه‌های گفت‌وگوی امروزمان بوده است و نام پرافتخارش پس از شهادت در این راسته به یادگار مانده است. بعد از نماز مغرب و عشا منتظر خلوت‌شدن مسجد می‌مانیم. عده زیادی می‌روند، چون کاسب هستند و باید بروند دم مغازه‌هایشان. ولی تعداد زیادی از هم‌محلی‌های سن و سال‌دار می‌نشینند. عبدالرضا طیبی از اعضای هیئت امنای مسجد می‌آید و پیشنهادی می‌دهد. او می‌گوید: حالا که قرار است چند بزرگوار با شما گفتگو کنند اجازه بدهید بخشی از خاطراتشان را پشت بلندگوی مسجد بگویند تا بقیه هم همان جا بشنوند. یکی یکی می‌روند پشت بلندگو و خاطرات را روایت می‌کنند.
البته در پایان دوباره با آن‌ها گفتگو و صحبت‌هایشان را کامل می‌کنیم.

شهادتم را تبریک گفته بودند

سید علی اصغرقاسمی پنج‌ساله بوده که همراه خانواده به محله کوی سلمان می‌آیند. با لهجه مشهدی و بیانی طنز خاطره‌اش را روایت می‌کند. سیدعلی اصغر در سال ۵۷ حدود ۱۵ سال داشته که به بیت آیت‌ا... شیرازی می‌رود. مدتی را همانجا می‌ماند تااینکه از او می‌پرسند کجایی است؟ او هم نمی‌گوید که خانه‌شان مشهد است و، چون اصالت بیرجندی داشته، در نهایت با دست خطی از آیت‌ا... شیرازی به عنوان نماینده انقلاب راهی روستای پدری‌اش می‌شود. چند ماهی می‌گذرد و خانواده‌اش که از او بی‌خبر بودند، به این نتیجه می‌رسند که او در تظاهرات انقلاب شهید شده یا به دست ساواک افتاده است. تا اینکه بعد از سه ماه سر و کله‌اش پیدا می‌شود و با دیوارنوشته و پرچم شهادت خودش روبه رو می‌شود!

سید علی اصغر قاسمی می‌گوید: آن‌زمان کسی به تظاهرکنندگان انقلابی نمی‌گفت و برعکس نام خرابکاران را روی ما گذاشته بودند. حتی گاهی پدر و مادر‌ها راضی نبودند که بچه‌هایشان در تظاهرات شرکت کنند مبادا اتفاقی برایشان بیفتد. ما می‌رفتیم و شاهد ماجرا بودیم، شب برمی‌گشتیم و برای خانواده تعریف می‌کردیم از ظلم و ستم‌ها و ارباب‌بازی‌های آن دوره. از زورگفتن حکومت. همین باعث شد کم‌کم موضوع برایشان جابیفتد. من چند وقتی ناپدید شدم، چون چند ماهی راوی انقلاب در روستا‌های اطراف بیرجند بودم. آن‌زمان مثل الان تلفن نبود و نمی‌توانستم به خانواده‌ام خبر بدهم که کجا هستم. پدر و مادرم نگرانم شده بودند و همه بیمارستان‌ها، پاسگاه‌ها و سردخانه‌ها را هم گشته و ناامید شده بودند. آن وسط یکی هم به پدر و مادرم گفته بود که سید علی اصغر را دیده‌ام که گلوله خورده بود. مادر و پدرم هم باور کرده بودند که شهید شده‌ام. آمدم و دیدم دوستان روی دیوار خانه‌مان نوشته‌اند «سید علی اصغر جان شهادت مبارک» شام شهادتم را هم خورده بودند. همین‌جا از مینی‌بوس پیاده شدم و دیدم همه یک‌جور خاصی نگاهم می‌کنند و متعجب‌اند. زودتر آمدند دم در خانه‌مان و به پدرم گفتند سید علی اصغر که زنده است. گوسفندی جلو پایم خون کردند و مصاحبه‌ها کردند.

زنجیر دور گردن مجسمه شاه

آن‌زمان ساکن این محله نبوده و در روستای بایگ زندگی می‌کرده است. محمد مهدی نوحه‌خوان خاطرات فراوانی دارد و پشت سر هم تعریف می‌کند آن‌طور که ترتیب زمانی‌اش مشخص نیست. او که حالا ۵۶ سال دارد از تظاهرات و سنگ‌زدن به سر پاسبان‌ها تا زنجیر انداختن دور گردن مجسمه شاه را به خاطر دارد. او در تربت حیدریه با کمک همشهریانش زنجیر دور گردن مجسمه شاه می‌اندازد و آن را پایین می‌کشند. هرچه بوده شور انقلابی زیادی داشته است و بعد از اینکه حدود ۴۰ سال پیش به این محله می‌آید باز هم در فعالیت‌های جمعی و مذهبی مسجد و محله مشارکت فعال دارد از جمله در برنامه‌های مربوط به دفاع مقدس.

۳ مسجد فعال و انقلابی محدوده طلاب

یعقوب علی طوار حیدرآبادی در اول صحبت‌هایش می‌گوید: امیدوارم وظیفه‌ای که شهدا و امام شهدا بر دوشمان گذاشته‌اند به سرانجام برسانیم. اگر بخواهم خاطرات آن زمان را بگویم، دو شبانه‌روز هم کافی نیست. او که متولد ۱۳۲۲ است ادامه می‌دهد: اوایلی که تحرکات انقلابی شروع شد، در همین محله هر شب حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر می‌رفتیم در باغ‌های محله حسین‌آباد و سخنرانی گوش می‌دادیم. اوایل جمعیت خیلی کمی بودیم، ولی شب‌های آخر خیلی زیاد شده بودیم. روحانی جوان جسوری می‌آمد و سخنرانی انقلابی داشت که تا آخر نفهمیدیم که بود حتی شبی رفتم و نزدیکش نشستم، اما مراسم که تمام شد، غیبش زد. او سه مسجد در این سمت شهر را در ایام انقلاب محوری و فعال معرفی می‌کند. مسجد فقیه سبزواری چهارراه برق، مسجد هدایت در خیابان شهید علیمردانی واقع در منطقه ۴ و همین مسجد امام حسن مجتبی (ع) در خیابان امت ۲۵.

روشنگری در باغ‌های حسین‌آباد

داستان سرباز امام خمینی (ره)

محمد دادخواه، عضو هیئت امنای مسجد امام حسن مجتبی (ع)، می‌گوید: به‌جرئت می‌توان گفت این مسجد در ایام انقلاب و پس از آن یکی از پرشورترین مکان‌های محدوده طلاب بود. یادم هست که در آن دوره روزی آن‌قدر جمعیت به اینجا آمده بود که دیوار و سقف مسجد ترک خورد و مجبور شدیم آن را بازسازی کنیم. در سال ۱۳۵۷ و سال قبلش نزولات آسمانی خیلی زیاد بود و برف و یخ در کوچه‌ها مسیر مردم را می‌بست. با این شرایط سخت باز هم مردم جلو مسجد جمع می‌شدند و به سمت میدان شهدا یا بیت آیت‌ا... شیرازی حرکت می‌کردند. با اینکه اطراف مسجد در آن دوره بیشتر باغ و زمین کشاورزی بود و آن‌قدری که جمعیت جمع می‌شد، ساکن نداشت.

او همچنین خاطراه‌ای می‌گوید از یکی از هم‌محلی‌های نترس و شجاعش: «خاطرم هست که فردی بود تنومند و شمشیری را در دل چوب قطوری گذاشته بود. مردم به آن شخص سرباز خمینی (ره) می‌گفتند و در میدان شهدا هم به همین نام معروف شده بود. از ترکیب آن چوب و شمشیری که در ترک میان آن دیده می‌شد، گرز عجیبی ساخته بود.

انتقام از پاسبان شاه‌دوست

خانواده محمد دادخواه در این محله بسیار نام‌آشنا هستند و هم در زمان انقلاب و هم در دوران جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران فعالیت‌های زیادی در محله داشته‌اند. او که متولد ۱۳۴۵ است می‌گوید: من زمان مبارزات انقلاب اسلامی، نوجوان بودم و خاطراتم بیشتر شیرین‌کاری است تا انقلابیگری. پدرم مرحوم حاج نوروزعلی و عمویم شهید علیرضا دادخواه انقلابی بودند و ساواک قبل از انقلاب در دوره‌ای دنبال عمویم می‌گشت و پدرم را هم گرفته بودند و بازجویی می‌کردند تا محل اختفای عمویم را لو بدهد.

قبل از زیادشدن فعالیت انقلابی عمویم، روزی همراه او در همین خیابان شهید علیمردانی که آن‌زمان بیست متری طلاب نام داشت می‌رفتیم که پاسبانی را نشان داد و گفت «این همان کسی است که من را برد کلانتری و برای دیوارنویسی کتک زد.» من هم در همان حال و هوای نوجوانی کینه این پاسبان را به دل گرفتم. آن‌زمان در مدرسه موثق عاملی در خیابان وحید یا خیابان دریای سابق درس می‌خواندم. یک روز بعد از تمام شدن مدرسه به هم‌کلاسی‌ها گفتم یکی را می‌شناسم که شاه‌دوست است. بیایید برویم بزنیمش. توی کوچه‌ها راه افتادیم و شعار ضدشاهنشاهی می‌دادیم.

یکی از شعار‌ها که یادم می‌آید این بود. «ما شیر و موز نمی‌خوایم/ ما شاه دزد نمی‌خوایم» آدرس خانه پاسبان را پیدا کرده بودم که در نزدیکی همین خیابان ابوریحان بود. همراه حدود ۴۰ نفر از رفقا و هم‌کلاسی‌ها شروع کردیم به سنگ زدن به در و پنجره خانه‌اش. همه شیشه‌ها را شکستیم تا اینکه آن پاسبان با پسرهایش آمد بیرون از خانه، چند نفر را هم گرفت و ما هم فلنگ را بستیم. آن بچه‌ها هم مُقر آمدند که سرمنشأ این جریان من هستم. دوباره پدرم را بازداشت کردند و بردند کلانتری و ۱۰ روزی در کلانتری و دادگاه بود. تا اینکه به‌دلیل تنگی نفسش آزاد شد. از فعالیت‌های دیگر هم برای شما بگویم که همراه با آقای خادمی از هم‌محلی‌ها عکس امام خمینی (ره) را در محله پخش می‌کردیم.

نشستن روی لوله تانک در ۱۰ دی ۱۳۵۷

قربانعلی عقلی متولد ۱۳۱۹ است و از سال ۱۳۵۳ در محله کوی سلمان سکونت دارد. او در ایام انقلاب کارمند راه‌آهن مشهد بوده است. او مسئول حضور و غیاب کارکنان راه‌آهن بوده و از آن روز‌ها می‌گوید که کارکنان یواشکی در تظاهرات شرکت می‌کردند.

او می‌گوید: کارکنان می‌آمدند و دفتر حضور و غیاب را امضا می‌کردند، ولی به سمت بیت آیت‌ا... شیرازی و شرکت در تظاهرات می‌رفتند. او خودش در چند تظاهرات شرکت می‌کند و از خیابان خسروی به سمت فلکه آب سابق همراه جمعیت می‌رود و شعار «مرگ بر شاه» می‌دهد. او یادش مانده که مسافران هتل‌های اطراف با تعجب به آن‌ها نگاه می‌کردند. قربانعلی در روز ۱۰ دی ۱۳۵۷ نیز دقیقا میان حادثه بوده است.

او می‌گوید: از راه‌آهن به سمت استانداری و مقابل فروشگاه ارتش رفتم. صحبت از پیوستن ارتش به مردم شده بود و خیلی از مردم روی پنج تانک رفته و حتی روی لوله تانک که تیر هم در می‌کند نشسته بودند. من هم روی یکی از تانک‌ها رفتم. یکدفعه یکی داد زد آقایان بیایید پایین که این‌ها با مردم نیستند. مردم می‌خواستند پادگان ارتش و انبار اسلحه را بگیرند کما اینکه چند نفر انقلابی، چند اسلحه را لابه‌لای لباس پیچیدند و از کوچه اطلاعات (کوچه‌ای از خیابان بهار که به سمت میدان ۱۰ دی می‌رود) به سمت میدان ۱۰ دی و بیت آیت‌ا... شیرازی بردند.

سربازی در همان هیاهو دستور فرمانده‌اش را نقض کرد و به جای مردم به سمت خود فرمانده (سرهنگ کلالی) شلیک کرد. او بعد‌ها به جبهه هم می‌رود و چند یادگاری ترکش هم در بدنش می‌ماند. امثال قربانعلی و دیگر حاضران جمع همه جوره پای نظام و انقلاب مانده و می‌مانند. خاطراتشان فراموش می‌شود اگر جایی ثبت و ضبط نشود. این گزارش ورقی از کتاب خاطرات تک تک این بزرگواران انقلابی است که بماند به یادگار.

مسجد قدیمی و ریشه‌دار محله

مسجد امام حسن مجتبی (ع) یکی از قدیمی‌ترین مساجد منطقه است که کلنگ ساخت آن در سال ۱۳۴۸ زده شده و در سال ۱۳۵۲ به بهره‌برداری رسیده است. این مسجد از دیرباز از مساجد فعال منطقه بوده است به طوری که در ایام فعالیت‌های انقلابی سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ هم مشارکت داشته و قبل از انقلاب محل تجمع افراد انقلابی بوده است. همچنین یکی از مساجدی است که راهپیمایی‌های اول انقلاب مشهد را پوشش می‌داد. بعد‌ها نیز از اولین مساجدی شد که اعزام افراد برای جبهه از آن انجام می‌شد. این مسجد نبش خیابان امت ۲۵ در محل تقاطع بولوار امت و خیابان شهید علیمردانی قرار دارد. همچنین به سبب تراکم منطقه همیشه پررونق بوده و خواهد بود. متراژ مسجد ۱۰۰۰ متر و شامل زیرزمین، همکف و بالکن است.

عبدالرضا طیبی، عضو هیئت امنای مسجد امام حسن مجتبی (ع) و عضو شورای محله حسین‌آباد از سال ۶۰ در این مسجد فعالیت دارد و در توضیح فعالیت‌هایش می‌گوید: این مکان مذهبی برگزاری بسیاری از مراسم مذهبی و ملی در منطقه را به عهده گرفته است. از بسیج همگانی برای ریشه‌کن کردن فلج اطفال تا جهاد سازندگی. بیشتر فعالیت‌های مسجد مردمی و داوطلبانه بوده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->